نتایج جستجوی عبارت «روستای شکرویه داراب» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید غلامحسین عنبری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید غلامحسین عنبری »
غلامحسین 1347/1/4 در روستای مشکان نی‌ریز چون شمیم گلهای بهاری فضای خانه را معطر ساخت و لبخند شادی را به لبهای مادر نشاند. از همان کودکی به کار و فعالیت در کنار پدرش مشغول شد و آداب زندگی را فراگرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جهت گذراندن خدمت سربازی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در تاریخ 1365/1/23 به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. غلامحسین، انسانی مهربان، دلسوز و متواضع بود و در کنار کارهای روزانه...
شهدا سال 62 -زندگینامه زندگینامه شهید پرویز کشاورز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد پرويز کشاورز »
از عاشقی می‌گوئیم که در اولین روز از دی ماه 1343، در روستای حسین‌آباد قدیم از بخش مرکزی شهرستان نی‌ریز در خانواده‌ای متدین و مذهبی، با گریه کودکانه‌اش، لبخند و شادمانی را به لبهای مادر نشاند. با آمدنش سرمای برفهای سرد زمستانی را از یاد بردند و با حرارت وجود پرویز اُنس گرفتند. دوران کودکی را در روستای حسین‌آباد و در دامان مادر و پدری دلسوز و مهربان سپری کرد. شش ساله که شد راهی دبستان روستا شد...
زندگینامه آزاده حسن توده
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
برادر حسن توده فرزند رضا، در تاریخ یکم آذرماه سال1345 در روستای مشکان نی‌ریز در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. دوران ابتدائی را در دبستان ششم بهمن روستای مشکان با موفقیت گذراند. سپس وارد مدرسه راهنمائی ابوریحان ‌شده و تا دوم راهنمائی تحصیل کرد. به دلائل مختلف از جمله مشکلات مالی و تحصیلی درس را رها کرده و برای کمک به تأمین معاش خانواده در کنار برادرانش به کشاورزی پرداخت. در محیط خانواده روستائی، اخلاقی پسندیده...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید حاج علی دهقانپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید حاج علی دهقانپور »
5 /1/ 1307 آنگاه که از راه رسید، رایحه وجود او عطر دل‌انگیز بهار را در روستای امیرآباد سیرجان پراکند. آغوش گرم پدر و دامن پرمهر مادر پذیرای این میهمان نورسیده شد. به عشق مولای متقیان اورا «علی» نامیدن و در تربیت وی براساس آداب و سنن اسلامی از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. علی دوران کودکی را در کنار خانواده و در محیطی ساده و بی‌ریا سپری کرد. برای فراگیری علوم روز راهی دبستان شد و تا کلاس...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید محمد حسین امیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد حسين اميري »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون گمان نکنید آنهائی که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده‌اند. بلکه آنها زنده‌اند و نزد خدایشان روزی می‌خورند. ( سوره آل عمران، آیه 169 ) با درود فراوان به امام امت و امید مستضعفان جهان خمینی بت‌شکن و با سلام فراوان به ملت شهید‌پرور ایران، لازم دانستم که چند کلمه درباره خودم وصیت کنم. من محمد حسین امیری فرزند اسماعیل امیری هستم و در سال 1343 متولد شدم....
نقش نیروهای شهرستان در عملیات والفجر یک
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر يک »
نیروهای اعزامی از شهرستان نی‌ریز به استعداد یک گروهان در این عملیات حضور داشتند‌. این نیروها جمعی گردان 9040 از تیپ 33 المهدی‌(عج) بودند که سردار ماهوتی معاونت گردان وسردار شهید حسن عیدی نیز فرماندهی یکی از گروهانها را عهده‌دار بودند‌. شرح این عملیات را از زبان آقای غلامرضا نصرتی که در این عملیات حضور داشته است بخوانید‌: عصر یکی از روزهای بهار 1362 عازم منطقه عملیاتی شدیم‌. شب عملیات در منطقه پاسگاه شرهانی، وارد کانال عریض و بزرگی...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید خلیل دمیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید خلیل دمیری »
ریزش برگ‌های پائیزی و صدای ناله برگهای خزان زده در پای درختان ایستاده در باغ، خاطرات آمدن کودکی را در مهره ماه 1342 در خانواده‌ای متدین و مذهبی، در یکی از روستاهای بخش آباده طشک بنام "تم‌شولی" به یاد می‌آورد. او که آمد خزان را به فراموشی برد و نامش خلیل نامیدن تا در کوره راه زندگی «خلیل» پدر و مادر باشد. اما سختی روزگار از همان ابتدا، شراب تلخ زندگی توأم با مشقت و سختی را در...
خاطراتی از جمع اوری کمکهای مردمی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و کمکهاي مردمي »
ترسیم کردن و بیان نمودن شور و عشق مردم و علاقه آنان برای مشارکت ملی و کمک به میادین نبرد کاری بس مشکل است . شاید بیان برخی از خاطرات بتواند گوشه‌ای از صحنه‌های شورانگیز و وصف ناشدنی را ترسیم کند. آقای کاویانی برخی از خاطرات خود در هنگام جمع آوری هدایای مردمی را اینگونه شرح می‌دهد: (4-KAVIANI-7) " ... یکروز در روستای چاه نصرویه و چاه دیمه در حال جمع‌آوری هدایا بودیم. هر کسی نسبت به وسع خود،...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید بهمن پرآور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
شهادت سرآغاز پایندگی است               نترسم زمرگی که خود زندگی است سالکان طریقت و عارفان مست از می‌ناب عشق، شهادت را نزدیک‌ترین راه در رسیدن به مقصود یافتند و با حضور در آن میدان، پیمانه وصل را سر کشیدند. از این قبیله، شهیدی است دلاور که چهارم تیرماه سال ۱۳۴۷، در روستای تم‌شولی از توابع بخش آباده طشک نی‌ریز، میان خانواده‌ای خداپرست و باایمان دیده به جهان گشود؛ نام او را بهمن نهادند....
شهدا سال 61-زندگینامه شهید سید کمال‌الدین مظلومی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد سيد کمال الدين مظلومي »
سیدی نورانی از سلاله پاک رسول‌الله (ص) در روستای ده‌ریز از توابع شهرستان نی‌ریز در سال ۱۳۳۵ محیط خانواده‌ای متدین را روشن نمود. به اذن خدا اذان و اقامه را در گوشش خواندند و نام مبارکش را «سید کمال» خطاب کردند. هنوز دست‌های مهربان و پر عطوفت مادر موهای زیبای سید را شانه نکرده بود که فلک او را از نعمت داشتن مادر محروم ساخت. غم سنگین بی‌مادری روحیه لطیف و ظریف کودکانه او را سخت متأثر ساخت...